صفحات

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

منتخبین او

چه كسی در جریان هدایت الهی قرار گرفته و هدایت می‌شود؟ چه كسی به ملكوت الهی وارد می‌شود؟ هدایت‌شدگان و رهروان طریق حقیقت چه نشانه‌هایی دارند؟ حضرت مسیح(س) فرمود: تا «مانند كودكان» نشوید، به ملكوت الهی راه نخواهید یافت. مگر «كودكان» چه ویژگی‌هایی دارند كه بزرگان برای راه یافتن به بارگاه الهی داشتن آن صفات را شرط دانسته‌اند؟
كودكان (هدایت‌شدگان) «ساده و ساده‌‌دلند» اگر بگویی راه این است، به سادگی می‌روند و اگر بگویید این غلط و آن درست است، گفته‌ی شما را می‌پذیرند و خداوند «پشتیبان ساده‌دلان» است. (ساده‌دلی، ساده‌لوحی نیست. منظور از سادگی، حركتی با قلب و بدون نیرنگ و تزویر است).
به سادگی به خداوند و عالم غیب «ایمان» می‌آورند. به همین دلیل است كه بسیاری، از این اصل سوء ‌استفاده كرده و كودكان را از موجودات خیالی و دروغین می‌ترسانند.
كودكان (هدایت‌شدگان) «نرم و پذیرا» هستند. تعصبی ندارند. و برداشت چندانی در ذهنشان وجود ندارد. اگر باشد با سادگی قادرند از آن دست بكشند. هر شكلی كه به آنها بدهی، آن شكل را به خود می‌گیرند. زیرا بسیار «نرم و انعطاف‌پذیرند» نه مانند سنگ بلكه از آب هم نرم‌تر و انعطاف‌پذیرترند...
كودکان (هدایت‌شدگان) به آسانی و بدون شرط و معامله «عشق می‌ورزند و ابراز محبت می‌كنند». مهربان و بخشنده‌اند، همان طور كه خداوند مهربان و بخشنده است. «بدون چشمداشت»، عشق می‌ورزند و محبت می‌كنند، بدون انتظار پاداشی...
كودکان (هدایت‌شدگان) كمتر حرف می‌زنند و بیشتر «عمل» می‌كنند. گاه به خیلی چیزها عمل می‌كنند و درباره‌ی آن حتی كلمه‌ای نمی‌گویند...
اثری از تكبر، حرص و آز، خودتوجهی و خودپرستی، مكر و ریا و ناپاكی (و...) در وجود هدایت‌شدگان یافت نمی‌شود...
كودكان (هدایت‌شدگان) بیشتر موجوداتی «شهودی» هستند تا استدلال‌گر. بیشتر با قلبشان حركت كرده و به قلبشان گوش می‌دهند تا افكار به اصطلاح منطقی (در امور الهی و باطنی و نه امور زمینی)...
در كودك (هدایت‌شده) «خودخواهی و خودبینی» بسیار اندك و ناچیز است. خود را بزرگ نمی‌پندارد و بزرگ نمی‌بیند. به نادانی، ناتوانی و نیازمندی خود، «آگاه و معترف» است...
كودكان (هدایت‌شدگان) «حساسند» با حادثه‌ای دلخراش به سادگی و خالصانه می‌گریند و با صحنه‌ای مضحك از ته دل و نه تنها بر لب‌ها، می‌خندند و شادی می‌كنند...
كودكان (هدایت‌شدگان) چیز زیادی بلد نیستند، چیزی نخوانده‌اند، در ذهنشان «واژه‌ها بسیار كمتر» از معانی است... بسیار كنجكاواند و در هر چیزی به دنبال علت و حقیقت می‌گردند (حق‌جویند). به «معنا و باطن» زندگی توجه دارند تا به ظاهر و واژه‌های آن...
كودكان (هدایت‌شدگان) به دانسته‌های خود «وابستگی» چندانی ندارند، زیرا اصلاً دانسته‌ی چندانی ندارند. بنابراین به آسانی «حق را می‌پذیرند» و به راحتی گوش می‌دهند...
چون «چیز زیادی ندارند»، تعلّق و وابستگی در آنها به شدت كم و ناچیز است. به راحتی «قادر به پرواز» هستند، به سهولت می‌توانند از وضعیتی بیرون آمده و به وضعیت جدیدی وارد شوند. مهمترین وابستگیشان پدر و مادر است و با وجود پدر و مادر بی‌نیازند و خوشا به حال بنده‌ای كه تنها به خالق خویش نیازمند و محتاج است...
چون زیاد نمی‌دانند، چون حجم برداشت‌ها در ذهنشان بسیار كم است، در برابر تعالیم و آموزش‌ها «مقاومت، بدبینی و تردید ندارند». اصلاً اهل تردید و بدبینی نیستند بلكه «بسیار خوشبین» و اهل ایمانند.
در بین كودكان (هدایت‌شدگان) خبری از مكر و فریب و بازی‌های شیطانی نیست. مال من و مال تو بسیار بعید است. «من و تو» هم بعید است...
كودكان (هدایت‌شدگان) اصراری ندارند كه چیزی می‌دانند همیشه «آماده‌ یاد گرفتن» و آموختن هستند. بسیار اهل سؤال و دانستن هستند. «صادق و راستگویند» و مكر و ریا و دروغگویی برایشان سخت و مشكل است...
كودكان (هدایت‌شدگان) «اهل كشفند». در هر حالی به دنبال كشف اسرار الهی‌اند. چشمانشان به «سوی آسمان» است. «كودك همان است كه هست». خود را بیشتر یا كمتر از آن چیزی كه هست نشان نمی‌دهد. خودش است. سعی نمی‌كند با رفتار خود القاء كند كه شخص دیگر است یا مانند كس دیگر. كودك به مادر و پدر خود عشق می‌ورزد. چه او را تنبیه كنند و چه پاداش...
كودكان (هدایت‌شدگان) بیشتر در «زمان حال و در اینجا» زندگی می‌كنند. سر و كار چندانی با گذشته و آینده ندارند.
كودكان (هدایت‌شدگان) اهل مشاهده و شنیدنند و همیشه در صدد دریافت.
كودكان (هدایت‌شدگان) بیشتر با حس و حال خود پیش می‌روند تا با فكر و تجزیه و تحلیل. پس اغلب در حس و حالی الهی‌اند. و حتی آن را تشخیص نمی‌دهند. بعدها كه بزرگ (در واقع كوچك) شدند تشخیص آن حال رخ می‌دهد...
كودكان (هدایت‌شدگان) بسیار از دوری و از دست دادن والدین خویش می‌ترسند. از خطایی كه معلوم شده می‌ترسند، تا مبادا خشم پدر و مادر را باعث شود. وقتی بزرگ (كوچك) می‌شوند، این ترس كمتر می‌شود... و خوشا به حال خداترسان...
كودكان (هدایت‌شدگان) حدّ و مرزی در دوستی نمی‌شناسند. آنان ممكن است حتی با دشمنان خود هم دوستی كنند. و البته محبت از هر نیرویی برتر و قوی‌تر است...
كودكان (هدایت‌شدگان) شاید بسیاری را هم دوست دارند، عمو، خاله، دایی، همه‌ی همبازی‌ها، اما مركز اصلی عشق كودك و تسلیم و ارادتش به سوی پدر و مادر است. او در هر حال به پدر و مادر وفادار است. و به آنان عشق می‌ورزد. خوشا به حال آن كس كه با خداوند (روح خدا) چنین است.
كودك (هدایت‌شده) وجودی «یكپارچه» است و با یكپارچگی و به تمامیت عمل می‌كند. اگر می‌خواهد، با همه‌ی وجود خود می‌خواهد. اگر گریه می‌كند یا می‌خندد، با همه‌ی اجزای وجود خود این كار را انجام می‌دهد...
كودكان (هدایت شدگان) چه زود «عاشق می‌شوند» و دل می‌بازند. چه زود و چه ساده... اگر دیدید كودكی مرتكب گناهی شد، این را از ناآگاهی و ندانستن او بدانید، اما اگر به خوبی او را آگاه كنید، دیگر خطایی نمی‌كند...
كودك (هدایت‌شده) در هر شرایطی، چه راحتی و چه سختی والدین خود را «از یاد نمی‌برد» و به آنها «تكیه و توكل» می‌كند. و هر چه می‌خواهد از والدین خود می‌خواهد، امیدش تنها به سوی آنان است. به پشتیبانی مادر و پدر خود عمل می‌كند... خوشا به حال بنده‌ای كه با خالق خود چنین است.
كودكان (هدایت‌شدگان) در اسرار حق غوطه‌ورند. «اهل حالند نه قال» اهل درونند نه بیرون. به قلب خود توجه می‌كنند كه دهان خداست...
كودكان (هدایت‌شدگان) «ریوف و دلسوزند». حتی برای حیوانات هم ممكن است گریه كنند. حتی از داستان‌های خیالی اثر می‌پذیرند...
كودكان (هدایت‌شدگان) به انبیاء و اولیاء الهی بسیار شبیه‌تر و نزدیكترند. انبیاء هم با كودكان شباهت زیادی دارند.
اعمال و اندیشه‌های كودكان (هدایت‌شدگان) بر پایه‌ی محبت و دوستی است حتی دعواهایشان.
كودكان (هدایت‌شدگان) خودخواهند، خودبینند، خودپرستند اما نه شیطان را بلكه «روح خود را» می‌خواهند و می‌بینند و می‌پرستند.
كودكان (هدایت‌شدگان) «خودجوش و خودانگیخته‌اند.» اعمالشان، اندیشه‌ها و كلامشان از درون و از قلب می‌جوشد. به همین دلیل دوست‌داشتنی، شیرین و دلچسب هستند. محبت، هدایت كننده‌ی اعمال و اندیشه‌هایشان است. بر اساس تاكتیك‌ها و منافع شخصی، نقشه نمی‌ریزند و دام نمی‌چینند...
كودكان (هدایت‌شدگان) «تسلیم و پذیرا» هستند. نرم و انعطاف‌پذیرند. بینا و شنوا هستند. «دوستی وفادارند». «متواضع و مهربانند»...
هدایت الهی و نزدیكی خداوند در دو مرحله رخ می‌دهد. و سوم دیگر مرحله نیست. بلكه حقیقت وصل است. مقرّبین و نزدیك‌شدگان در مرحله‌ی اول هدایت الهی یعنی در ورود به ملكوت الهی دارای علایم «كودك» می‌باشند. و در مرحله‌ی دوم دارای علایم «مقرّبین»، هر چند كودكان نیز خود از مقرّبانند. اما هر وضعیتی ظرفیتی دارد...

سؤال: منظور از کودک چه سن و سالی است؟
جواب: كودك ممكن است هشتاد سالش باشد و یا این كه دو سالش باشد. خیلی از بچه‌های زمان كنونی در واقع بزرگسال هستند. و این به دلیل تربیت و آموزش غلط و آلوده می‌باشد.كودكی كیفیتی باطنی است كه سن و سال رابطی ندارد. بسیاری از بزرگان در واقع كودك بودند. اگر كودك نمی‌بودند به ملكوت خداوند راه پیدا نمی‌كردند. زیرا هیچ فرد بزرگسالی (كسی كه خود را بزرگ می‌پندارد) را به آسمان راه نمی‌دهند. همه‌ی هدایت‌شدگان یك ویژگی مشترك دارند و آن بچه بودنشان است. و همه‌ی كودكان هم یك ویژگی واحد دارند و آن تسلیم و پذیرا بودن است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر